کاروانی از ۲۵۰ لاله واژگون در کشور به راه افتاده تا تمامی مادرانی که یعقوبوار در بیشاز ۴۰ سال گذشته در کلبه احزان خویش نشسته اند و از هر کاروانی نشانی از یوسف خویش میجویند را، مشتاقانه بسوی خود بکشد.
همه آنهایی که آخرین نشانی که از فرزندشان دارند از شرق دجله، بستان، شلمچه و مجنون است، اکنون چشم به این کاروان دوختهاند تا شاید نشانی از گمشده خویش بجویند.
اکنون که ده شهید این کاروان به دیار سردار خیبر رسیده، مادران ۴۰ شهید مفقودالاثر شهرضا بهدنبال بویی از پیراهن یوسف خویش، چشم بر این کاروان دارند.
شهر پر از بوی پیراهن یوسف شدهاست. یوسف هایی که در اوج شور و نشاط جوانی به مقابله با دشمن برخاستند تا از عزت، شرف و ناموس میهن دفاع کنند. رفتند تا بمانیم و کشور مقتدر، سربلند و پابرجا باشد.
حاج همت! سردار بزرگ خیبر! همان گونه که موقع اعزام نیروهای بسیجی و ازجانگذشته ات قرآن به دست میگرفتی و همه را با آیات خدا راهی میدان نبرد میکردی، بیشک اکنون نیز بر دروازه شهر ایستاده ای و خوشآمد میگویی.
خوشآمد میگویی تا میهمانان شهر بدانند که اینجا هیچ شهیدی غریب نیست. اینجا دیار ۷۵۰ شهید گلگونکفن و دلاوران فتحالمبین و خیبر است.
اینجا دیار سرداران شهیدی چون حاج سید جمالالدین طباطبایی است که بعد از مجروحیت نیز به جبهه رفت تا به عاشقان شهادت بیاموزد که با بال شکسته هم میشود پرواز کرد.
اینها هم قطاران و همرزمان حاج قاسم در دوران دفاع مقدس هستند که بر فراز دستان جوانانی تشییع می شوند که هر یک نشان سرباز حاج قاسم بودن را چونان مدال افتخار بر سینه دارند.
دو لاله ۱۸ و ۲۲ ساله از این کاروان میهمان این دیار خواهند ماند، تا هر شب جمعه مادرانی که آخرین نشانی که از فرزندشان دارند از عملیات بدر در شرق دجله و کربلای ۵ در شلمچه است بر سر مزار آنها حضور یافته، مادری کنند و درد دلهای مادرانه بگویند.
این شهدا، نه یک مادر بلکه دهها مادر دارند. مادرانی که چشم امیدشان به بازگشت فرزند است و حتی تکهای پلاک فلزی یا استخوان هم، دلهای بیقرار و چشمهای منتظرشان را آرام میکند.