در روزهایی که روند عادیسازی رابطه اعراب با رژیم صهیونیستی در صدر اخبار بود و گفته میشد عربستان پیش از سال نوی میلادی به عادیسازی رابطه با اسرائیل تن خواهد داد، حملات و عملیات حماس برای جهانیان شوکآور شد. بدون شک این عملیات غیرقابل انتظار برای تلآویو شکستی فراتر از شکست ۱۹۷۳ بوده است. عملیات نظامی که معادلات سیاسی و دیپلماتیک منطقه را بار دیگر دچار دگرگونی کرد. صهیونیستها با عصبانیت و ناتوانی از ایجاد گزینههای راهبردی از روز سوم سخن از آمادگی برای حمله زمینی میزنند.
این خشم تا امروز با سردرگمی ترکیب شده است و آنها به شکل بیسابقهای به جنایات بیحدوحصر خود در نوار غزه ادامه میدهند. در این خصوص، گفتوگویی با دکتر مسعود اسداللهی، تحلیلگر ارشد مسائل منطقه انجام دادهایم. اسداللهی با تأکید بر اهمیت عملیات «طوفان الاقصی» معتقد است: «مبارزان فلسطینی با تغییر تاکتیک از پدافند به آفند، به جبران همه حملات وحشیانه رژیم کودککش اسرائیل که بارها در برهههای مختلف انجام شده، عملیاتی را کلید زدند که هیمنه و هژمونی آمریکایی اسرائیلی را با چالشی جدی در منطقه و اذهان جهانی روبهرو کرده است.» این نبرد نه تنها برای اسرائیل و آمریکا بلکه برای همه کشورهای حامی اسرائیل و اعرابی که به دنبال پروژه صلح بودند، پیامی واضح دارد و آن تلاش مبارزان فلسطینی برای تعیین سرنوشت خود به دست خود است.
دکتر مسعود اسداللهی، استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد مسائل منطقه و مشاور سیاسی و منطقهای شهید سلیمانی به تبیین عملیات نظامی حماس و پیامدها و ناگفتههای این نبرد مبارزان فلسطینی با اسرائیل پرداخته است که میخوانید:
عنصر غافلگیری در عملیات هفته گذشته حماس مشهود بود و موجب شکست اطلاعاتی سازمانهای اطلاعاتی، چون موساد، شینبت، شاباک و … شد که نتوانستند تحرکات عملیاتی حماس و جهاد اسلامی را رصد و رهگیری کنند. در واقع، شاید پرتاب هزاران راکت به سمت اسرائیل اتفاق تازهای نباشد؛ اما ورود به خاک این رژیم چه از طریق هوا چه از طریق زمین و به اسارت گرفتن تجهیزات و نیروهای اسرائیل و کشتن آنها موضوعی نیست که سیستم امنیتی و نظامی اسرائیل بتواند از آن دفاع کند. دلیل این غافلگیری چه بود؟
ابتدا باید بدانید که غزه به سبب فقر و مشکلات اقتصادی زیادی که بر آن حاکم است، زمینه این را پیدا کرده است که اسرائیل بتواند بهراحتی عده زیادی را برای جاسوسی به خدمت بگیرد. بهعنوان نمونه افرادی که دچار مریضیهای صعب العلاج میشوند برای درمان راهی جز حضور در اسرائیل ندارند. آنها پس از دریافت مجوزهای سخت و پیچیده وارد اسرائیل میشوند و در این هنگام نیرویهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی حضور مییابند و اعلام میکنند که اگر میخواهید مریض شما درمان شود باید با ما همکاری اطلاعاتی کنید و بهای سلامت نزدیکانتان جاسوسی برای ماست. متاسفانه این موضوع متداول بوده و از این لحاظ این منطقه (غزه) آلوده به جاسوسی است. در طوفان الاقصی برای نخستین بار است که رژیم صهیونیستی از زمان و اجرای عملیات مطلع نشده وگرنه در موارد قبلی کاملا آگاهی داشته و بهراحتی افراد را شناسایی و ترور میکردند. این مهمترین شاخص این عملیات حماس است. اسرائیل که همیشه طرفهای خودش را غافلگیر میکرد، این بار خودش غافلگیر شد. دعوای اخیر درکابینه اسرائیل علیه وزیر دفاع و مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی هم به خاطر این بود که میگفتند شما چگونه متوجه نشدید و این چه افتضاحی است که به بار آمده.
کودکان غزه قربانی وحشیگری رژیم صهیونیستی
آنها هم البته جوابی ندارند که بدهند، چون نمیدانند که چطور این اتفاق افتاده است. این موضوع اسطوره اسرائیل را زیر سوال برده است. آنها پیوسته به طرفهای غربی نیز فخر میفروختند که اگر میخواهید کار اطلاعاتی هم یاد بگیرید بیایید به سراغ ما.
جالب است که بدانید «دیوید بن گوریون» بنیانگذار این رژیم سه شاخصه را برای ورود به هر عملیاتی ترسیم کرده است. اولین راهبرد این بود که تنها وارد جنگی باید بشویم که دشمن را بهطور مطلق غافلگیر کنیم. به خاطر همین است که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی آن پیروزیها را بهدست میآوردند، چون عربها همیشه غافلگیر میشدند. دومین راهبردی که بن گورین برای اسرائیلیها ترسیم کرده این است که جنگی که میکنید میباید سریع و کوتاه مدت باشد؛ چراکه اسرائیل به سبب نداشتن عمق استراتژیک و جمعیتی که دارد، توان جنگ طولانی مدت را ندارد. به این خاطر است که گفته میشود در جنگ ۶ روزه، چون اسرائیل بهتنهایی طی ۶ روز ۶ کشور عربی را شکست داد.
سومین شاخصه این است که اسرائیل باید جنگ را به خاک دشمن منتقل کند و اجازه ندهد که در خاک خودش جنگی صورت گیرد. این اصل از ۱۹۴۶ همواره رعایت شده بود و برای اولین بار در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ این اصل زیر سوال رفت و حزب ا… موفق شد که حیفا را با موشکهای خود هدف قرار دهد. از جنگ ۳۳ روزه به بعد کلمه جدیدی به ادبیات نظامی اسرائیل اضافه شد و آن هم جبهه داخلی بود. آنها پس از این جنگ در شمال و جنوب، منطقه بزرگ نظامی ایجاد کردند به نام جبهه داخلی و برای آن نیز فرمانده انتخاب کردند. این جبهه داخلی چیزی شبیه پدافند غیرعامل ماست. به این صورت که فرمانده در هنگامه بحرانی شدن اوضاع، اقدامات متناسب با شرایط جغرافیایی را تعیین و مشخص میکند که هر سازمان و محلی چه اقدامی را باید انجام دهد.
هر سال هم یک مانور با عنوان «جبهه داخی» برگزار میکنند و جالب اینکه هرسال هم به این نتیجه میرسند که مانور موفق نبوده و جبهه داخلی آماده جنگ تمام عیار نیست. از این رو در حادثه ۷ اکتبر (۱۵ مهر)، برای اولین بار بود که گروهی به سرزمینهای موسوم به سرزمینهای اشغالی وارد شده، عملیات کرده، مدتی آن جا مانده و اسیر گرفته است. پس این طوفان الاقصی نقض کامل راهبرد (دکترین) بن گورین بود. این واقعا یک شاهکار به تمام معناست. در سال ۲۰۰۶ که حزب ا… جنگ را به خاک خود اسرائیل کشید از خاک خودش حیفا را هدف قرار داد و ورود نظامی گسترده به خاک فلسطین اشغالی نداشت و به خاطر همین است که حماس یک کار بزرگ و بینظیر را انجام داده است. این تحولات راهبردی بوده و معادلات جنگ را تغییر داده است.
در هفتههای اخیر خبر عادیسازی روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی نقل محافل صهیونیستی و غربی شده بود و گزارشها از قریبالوقوع بودن امضای سازش حکایت داشت، اما به یکباره ورق بازی برگشت و این عملیات، توجهات را به سمت و سوی دیگری سوق داد. بهطور کلی دلیل انجام این عملیات در این مقطع زمانی چه بود؟
آخرین جنگی که حماس با اسرائیل درگیر شد، دو سال قبل در عملیات «سیف القدس» بود. عملیاتی که گروههای مقاومت در برابر حمله ویرانگر رژیم صهیونیستی مقاومت کردند و پیروز و سربلند هم از آن بیرون آمدند. پس از این عملیات بود که اسرائیلیها مدعی شدند که این عملیات بازدارندگی متقابل ایجاد کرد؛ یعنی از این پس نه حماس و نه اسرائیل هیچ یک به سمت جنگ نخواهند رفت و گفته میشد که حماس ترسیده و میگفتند به حدی ویرانگری در سیف القدس زیاد بود که دیگر حماس به فکر جنگ نخواهد افتاد. اما در این مدت دو سال رژیم صهیونیستی دو بار به نوار غزه حمله کرده و در هر دو بارتنها جهاد اسلامی را هدف قرار داده و کاری به کار حماس نداشت و رسما هم اعلام میکرد که کاری با حماس نداریم و جهاد هم تنها مانده بود و خیلی از نیروهای اصلی و فرماندهان ارشد خود را از دست داد.
واقعیت این است که در ترکیب نیروهای مقاومت فلسطینی مهمترین گروه حماس است و اگر حماس در جنگی وارد نشود از بقیه گروهها کار خاصی ساخته نیست تا اینکه «طوفان الاقصی» بهپا خاست و مشخص شد سکوت حماس و پاسخ ندادن به شایعات برای طراحی یک عملیات بزرگ بوده است؛ اما چرا شنبه این هفته را حماس برای عملیات انتخاب کرد؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت که هم حزب ا… و هم گروههای فلسطینی بارها اعلام کردهاند که خط قرمز ما مسجد الاقصی است. از سال گذشته که انتخابات در سرزمینهای اشغالی برگزار شد، این دولت کنونی سر کار آمد که بدترین و افراطیترین دولت اسرائیل است. کابینه فعلی تل آویو هم برای خود جامعه اسرائیل و هم برای غربیها تبدیل به یک معضل شده است.
این نکته هم لازم است که بگویم ماهیت جامعه فعلی صهیونیستی به خاطر تغییر ترکیب جمعیتی بسیار دگرگون شده است. در دهههای گذشته یهودیانی پا به اسرائیل گذاشتهاند که عمده آنان از کشورهایی هستند که با دموکراسی آشنا نبوده و اهتمامشان اجرایی شدن حدود شرعی دین یهود است؛ لذا از ۲۰۰۱ به بعد جناح راست بر اسرائیل حاکم شده و جناح چپ که به غرب نزدیک بود از آن سال قدرت پیدا نکرده است. از این رو، جامعه به سمت قدرت گرفتن افراد متعصب و تندرو پیش رفت. به طوری که برخی وزرای نتانیاهو مانند ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی اسرائیل، شرطهایی برای حضور خود در کابینه گذاشتند. از جمله اینکه براساس آیین یهودیت شنبه در اسرائیل کاملا تعطیل شود و هیچ نیروگاه برق و آبی کار نکند!
همین بن گویر، اوضاع امنیتی و دفاعی را در کابینه اسرائیل به شدت به هم ریخته است. نتانیاهو خطر اول و آخر برای امنیت اسرائیل را ایران میداند، اما این وزیر کابینه و جریانی که با آنها ائتلاف کردهاند اصلا در ادبیاتشان چنین چیزی نیست و اولویت اولشان خط قرمز نیروهای مقاومت یعنی تخریب مسجد الاقصی و اولویت دومشان اخراج کل فلسطینیان و تشکیل جامعه خالص یهودی است. این دو تضاد در کابینه وجود دارد و به خاطر همین همیشه در کابینه تنش است. با توضیح این نکته باید گفت که نیمه اول مهرماه هر سال مصادف است با سال نوی یهودی و روز ۷ اکتبر آخرین روز این جشنهاست که مصادف شده با سالروز جنگ ۱۹۷۳. اسرائیلیها پس از تشکیل کابینه پیوسته درگیر بودند با انواع و اقسام تنشها در کرانه باختری و پیش بینی میکردند که گروههای فلسطینی در این ایام جشن و تعطیلی در کرانه باختری عملیات خواهند کرد.
در این ایام دو اقدام انجام دادند اول اینکه فشار اقتصادی را بر مردم فلسطینی که بهصورت روزمزد در سرزمینهای اشغالی کار میکردند بیشتر کردند و گاهی کارشان را تعطیل کردند و دوم اینکه روز به روز حملات بر مسجد الاقصی را افزایش دادند و، چون حرکتی از نیروهای مقاومت نمیدیدند رجزخوانیهای قبلی نیرویهای مقاومت را که مسجد الاقصی خط قرمز است، به تمسخر میگرفتند تا نوبت رسید به ۷ اکتبر و آخرین روز این جشنها که اسرائیلیها توسط حماس غافلگیر شدند و آن هم چه غافلگیری در صبح یک روز تعطیل! من خودم وقتی اول صبح آن روز شنیدم که گفته شد چتربازان حماس وارد سرزمینهای اشغالی شدند، تعجب کردم چرا که چترباز از هواپیما یا چرخبال فرود میآید، ولی حماس نه هواپیما دارد و نه چرخبال، کمی بعد متوجه شدم که اینها با پاراگلایدر وارد شدند. مرحله اول هم با همین چتربازان بود که لباس اسرائیلیها را نیز به تن کرده بودند و خط مقدم را شکستند.
این از آسمان، در بخش دیگر یعنی حمله زمینی که بی برو برگرد یک شاهکار بینظیر انجام گرفت. یادآوری این نکته لازم است که رژیم صهیونیستی انواع استحکامات را بین غزه و غلاف غزه در سرزمینهای اشغالی ایجاد کرده بود. از سیم خاردار و دیوار حائل گرفته تا برجهای مراقبتی که مجهز به رادارهای حرارتی است و هر نوع تحرک موجود زنده را رصد میکند و بلافلاصله با مسلسل الکترونیکی آن را هدف قرار میدهد. وقتی هم از دیوار حائل سخن میگوییم باید بگوییم که دیوار حائل در کرانه باختری با دیوار حائل در غزه متفاوت است. دیوار در کرانه باختری از روی زمین است، اما در غزه زمین را کندند، عمق زمین را بتن و بعد دیوار را نصب کردند که نیروهای فلسطینی تونل نزنند. حالا اسرائیلیها چه میگویند؟ میگویند که در جریان عملیات طوفان الاقصی، رزمندگان حماس در ۸۰ نقطه سوراخ ایجاد کردند و اینگونه به غلاف غزه نفوذ یافتند. در غلاف غزه بیش از ۲۲ شهرک صهیونیستی وجود دارد که بعضی از آنها از شهرکهای لاکچری سرزمینهای اشغالی است و بسیاری از مسئولان و مقامات درجه یک صهیونیستی در آنها حضور دارند.
به همین خاطر نیز، چون اسرائیلیها احتمال نفوذ را نمیدادند، رزمندگان حماس بدون هیچ مقاومتی وارد سرزمینهای اشغالی شدند و درحالی که اسرائیلیها در خواب بودند افراد مهمی از سرلشکر و سرتیب گرفته تا دیگر صهیونیستهای شهرکنشین را به اسارت گرفتند. نکته جالبتر ماجرا اینجاست که اینها میگیوند حدود هزارتا هزار و ۲۰۰ نفر نفر فلسطینی نفوذ پیدا کرده و این هزار نفر که نمیتوانند تنها از این ۸۰ نقطه آمده باشند به خاطر همین به دنبال تونلهای دیگری هستند که احتمال میدهند این تعداد فلسطینی از آن عبور کرده باشند. سال قبل همین اسرائیلیها مدعی شدند که ما دستگاههایی داریم که تمام تحرکات در زیر زمین را تشخیص میدهد. حالااما نمایان شده نتوانسته کسانی که تونلها را ایجاد کردهاند تشخیص بدهد. تونل هم نه اینکه تنها از این طرف دیوار تا آن طرف دیوار باشد، بلکه تا دل شهرکهای صهیونیستی کشیده شده و اینها در دل شهرکها به دنبال تونل هستند! و این اصلا باور کردنی است.
یگان دریایی حماس نیز با قایقهای تندرویی که داشتند توانستند خود را به بالای نوار غزه برسانند و به پایگاه نیروی دریایی عسقلانِ اسرائیل حمله کردند، کلی نظامی را هدف قرار دادند و با کمترین تلفات بازگشتند. کار دیگری که حماس انجام داده این است که گنبد آهنین صهیونیستها را که بسیار به آن مینازیدند از کار انداختهاند. گنبد آهنین توانایی این را دارد که در لحظه ۲۰ تا ۲۵ موشک را رصد و با آنها مقابله کند؛ اما رزمندگان حماس در عرض ۲۰ دقیقه ۵ هزار موشک را روانه سرزمینهای اشغالی کردند. این یعنی در هر دقیقه حدود ۲۵۰ موشک پرتاب شده و به خاطر همین گنبد آهنین در همان لحظه اول هنگ و قفل کرد و حتی اعلام خطر هم نکرد. این یک شکست مفتضحانه برای اسرائیل بود چراکه حماس توانست با موشکهای خود، تل آویو که مهمترین شهر صهیونیستهاست را هدف قرار دهد. از همه اینها که بگذریم این نکته قابل توجه است که رژیم صهیونیستی نتواسته از حماس انتقام بگیرد، مردم عادی را هدف قرار میدهد، اما نتوانسته از حماس انتقام بگیرد. نهایت کاری که کرده است دفتر سیاسی حماس را بمباران کرده که دو نفر از اعضای حماس به شهادت رسیدند که البته آنها هم نیروی نظامی و عملیاتی نبودند. اسرائیلی ها، اما از حالا به دنبال ترور فرماندهان و مسئولان رده بالای نیروهای مقاومت هستند.
نظرتان درباره ادعای مقامات و کارشناسان غربی و صهیونیستی که سعی بر این دارند تا ایران را محور و برنامهریز عملیات طوفانالاقصی معرفی کنند، چیست؟
رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان به نکاتی مهمی اشاره کردند که باید به آن توجه داشت. یک نکته اینکه در داخل کشور برخی که شور و حالی هم دارند، تمام این عملیات را به ایران نسبت میدهند! این یک اشتباه بزرگ است. شما وقتی در متن جامعه فلسطینی و مقاومت قرار بگیرید، میبینید که برخی آنها را متهم میکنند که شما مزدوران ایران هستید و زن و بچه خودتان را قربانی اهداف ایران میکنید. مثلا در جریان جنگ ۳۳ روزه در یک ادعای بیربط خطاب به شیعیان لبنان گفتند که پرونده هستهای ایران به شورای امنیت رفته و ایرانیها شما را سپر بلای خواستههای خود کردهاند. این درحالی است که لبنان در جنگ ۳۳ روزه پیروز شد و پرونده ایران هم تا سالها بعد در شورای امنیت باقی ماند. الان هم این حرفها را به رزمندگان مقاومت فلسطینی میزنند در حالی که همانند جنگ ۳۳ روزه که هیچکس در ایران خبر نداشت درباره «طوفان الاقصی» نیز هیچکس در داخل کشور از قبل نمیدانست که قرار است چنین عملیاتی انجام بگیرد؛ لذا رهبر انقلاب تصریح کردند که این عملیات از طراحی تا اجرای آن کاملا فلسطینی بوده است.
خب این تصریح چه ضرورتی داشت؟
چون روز اول عملیات، نتانیاهو و وزرای او گفتند که صفر تا صد این کار با ایران بوده و نه حماس، هدفشان هم این بود که ضرب این شکست را بگیرند و بگویند ما اگر ضربه خوردیم نه از یک گروه کوچک نظامی، بلکه از ایران ضربه خوردهایم و هدف دیگر نتانیاهو این است که به آمریکا بگوید همه این قصهها زیر سر ایران است و تا وارد مداخله نظامی با ایران نشوید این ماجراها تکرار خواهد شد.
اما آمریکاییها ابتدا نقش ایران را منکر شدند و سپس مطلع بودن ایران را هم تکذیب کردند.
بله، چون بایدن ابدا به دنبال تنش نظامی با ایران نیست. به دلایل مختلف و عمده دلیل آن جنگ اوکراین است و نمیخواهد وارد باتلاق جدید شود. به خاطر همین هم قبل از اینکه ایران تکذیب کند این آمریکاییها بودند که مداخله ایران در طوفان الاقصی را تکذیب کردند. این یک پیام مشخص به نتانیاهو دارد که اینقدر اصرار نکن ما با ایران وارد جنگ نخواهیم شد. بایدن که در سال منتهی به انتخابات در آمریکاست نمیتواند به رژیم صهیونیستی نه بگوید. بله میگوید، اما به این شکل که ما رد پایی از ایران ندیدیم و در مقابل حملات حماس هم سلاح میدهیم و هم پول خرج میکنیم. با وجود این که خود رهبر انقلاب فرمودند که این اقدام کاملا فلسطینی است و فرمودند که من بازو و جبین فلسطیان را میبوسم، اما باز هم شاهد آن هستیم که بعضی حالا یا از روی جهالت و بیبصیرتی یا اهداف دیگری از نقش آفرینی ایران در این باره سخن میگویند و مدام هم در فضای مجازی این را بازگو میکنند.
نکته دومی که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند این است که این طوفان الاقصی نه به خاطر این است که فلسطینیان دوست دارند بجنگند، خیر! بلکه به خاطر ظلمی است که رژیم صهیونیستی به آنها کرده است. این ظلم اینقدر عمیق است که مردم جانشان به لبشان رسیده و میگویند که کار را با اسرائیل یکسره کنیم. در همین باره یکی از فرماندهان حماس گفته بود که ما ترجیح میدهیم به جای اینکه هر روز بمیریم، در یک روز بمیریم. ما باید این خط را بگیریم و رژیم صهیونیستی را بهعنوان مسئول این جنایات معرفی کنیم. در این وضیعت ما مواضعی که میگیریم میباید بسیار حسابشده باشد. در این شرایط شما نگاه کنید آمریکاییها ناو هواپیمابر به منطقه اعزام کردهاند، غزه که ناو هواپیمابر نمیخواهد خود اسرائیلیها ناو هواپیمابر دارند این به خاطر این است که از لبنان میترسند و نگراناند که حزب ا… وارد درگیری شود. چون به خوبی میدانند که حزب ا… هم قدرت موشکی و نظامیاش چندین برابر حماس است و هم تجربه جنگ و تصرف سرزمینی را در سوریه دارد. شما ببینید که نیروهای حماس به داخل سرزمینهای اشغالی رفتند و ۴۸ ساعت در آنجا ماندند و بعد از این مدت نیروهای خود را از شهرکها بیرون کشیدند، اما حزب ا…، حماس نیست و اگر ورود کند ماجرا فرق میکند.
به خاطر همین هم پیغامهای متعددی به لبنان میفرستند. اما این جا یک بحث مهمی مطرح است به نام «وحدت ساحات». وحدت ساحات به معنای وحدت میدانهای عملیاتی است. ما چند میدان عملیاتی داریم از جمله میدان عملیاتی غزه، کرانه باختری، جولان و عراق و ایران. این میدانها همیشه جدا از هم عملیات میکردند. نه در جنگ ۳۳ روزه حزب ا… از حماس خواست که به جنگ ورود کند که فشارکمتر شود و نه حماس در جنگ ۲۲ روزه چنین چیزی از حزب ا… خواست. اما ما به مرحلهای رسیدیم که گفته میشود که وضعیت نیروها تقویت شده و مانند گذشته نیست و هم اینکه اسرائیل خیلی ضعیف شده است. به همین خاطر میبایست میدانها را با هم هماهنگ کرد که در یک زمان عملیات کنند و اسرائیل نمیتواند در چند جبهه همزمان بجنگند.
تا الان این وحدت ساحات محقق نشده بود در این عملیات ۷ اکتبر محمد ضیف فرمانده شاخه نظامی حماس در آخر پیام خود از دیگر نیروهای مقاومت خواسته بود که به کمک حماس بیایند. حزب ا… لبنان در پاسخ اعلام کرد که فرماندهی مقاومت در لبنان با مقاومت در فلسطین کاملا هماهنگ است یعنی اگر حماس خواست ما ورود خواهیم کرد. حزب ا… همچنین دو پایگاه نظامی اسرائیلی در شمال را با خمپاره هدف قرار داد. اسرائیل در پاسخ یک پایگاه حزب ا… را هدف قرار داد که سه شهید برجای ماند. تل آویو کمی بعد اعلام کرد که گمان میکردیم که پایگاه خالی است. با وجود این، اما حزب ا… پاسخ داد و دو نظامی صهیونیست به هلاکت رسیدند که اسرائیلیها این دونفر را جزو آمار کشته شدههای غزه قرار دادند. خلاصه اینکه یکی از برکات این طوفان الاقصی این است که داریم به وحدت ساحات نزدیک میشویم و این یک تحول مهمی است.
این ساعات، جدیترین گزاره برای اثبات تصمیم نتانیاهو به حمله زمینی، تنش و درگیریها در کابینه حول این مسئله و اعلام رسمی اسرائیل مبنی بر فرصت ۲۴ ساعته برای تخلیه شمال غزه است. مصر با این سناریو همراهی میکند و اجازه خروج فلسطینیها از گذرگاه رفح را خواهد داد؟
مصریها هم موضعشان در این باره جالب است. مصریها همیشه وقتی درگیری در غزه رخ میداد بعد از دو سه روز بهعنوان طرفی که وساطت میکند، وارد میشدند و بیشتر فشار خود را نیز روی فلسطینیها میگذاشتند، اما این دفعه حماسیها گفتند که ما به هیچ عنوان کوتاه نمیآییم و جنگ را ادامه خواهیم داد. اسرائیلیها نیز در پاسخ به مصریها گفتند که ما معبر رفح را میزنیم؛ معبری که تنها معبر موجود بین غزه و مصر است. مصریها و حماسیها هم این معبر را تخلیه کردند و پس از حمله اسرائیل به این معبر، آن بسته شد. اما نکته این است که جریان تندرو در کابینه نتانیاهو معتقد است که باید حمله گستردهای به غزه در دستور کار تل آویو قرار بگیرد و جمعیت حاضر در غزه به مصر بروند.
این یک کابوس برای مصر است که ناراحتی شدید السیسی را نیز در پی داشته و تنشهایی میان قاهره و تلآویو ایجاد کرده است. در اردن هم وضعیت به همین شکل است. پادشاه اردن هم پیوسته این نگرانی را دارد. چون جریان افراطی معتقد است که باید هرچه فلسطینی در کرانه باختری است، راهی اردن شود و یک فلسطینی هم در سرزمینهای اشغالی باقی نماند. حالا پس از این حادثه نگرانی پادشاه اردن بیشتر شده است به طوری که اخیرا دستور داد که پارلمان تشکیل جلسه داده و دستورهایی را برای جلوگیری از این ماجرا بدهد. با همه این اوصاف ما در وضعیت جدیدی قرار گرفتهایم.
با توجه به آنچه امروز در فلسطین سپری میشود، ادعای برخی سیاستمداران و اعراب طرفدار روند عادیسازی و گفتمان سازش با صهیونیستها، چگونه ارزیابی و تحلیل میشود؟
بله، شاید اشاره کردم که حتی دولتهایی که با اسرائیل روابط خود را عادی کردند نگران این جناح تندروی اسرائیلی هستند و بیتردید یکی از برکات مهم این عملیات این بود که روند عادیسازی که بین عربستان و اسرائیل شروع شده بود. اگر نگوییم کاملا ملغی شد، میتوان گفت به طور جدی آن را کند کرد. اما اینکه چرا بن سلمان و عربستان به دنبال عادیسازی روابط با اسرائیل و گرفتن تضمین امنیتی از آمریکا بود، به خاطر این بود که بن سلمان در چند موضوع با شکست کامل مواجه شده بود. نخست جنگ ۷ ساله با یمن که بالای ۴۰۰ میلیون دلار هزینه کرده و یک وجب هم نتوانسته از یمن را بگیرد. همراه با امارات قطر را محاصره کردند، اما ناموفق بود.
از همه مهمتر ضربهای بود که در تابستان ۱۳۹۸ به آرامکو زده شد. این ضربه اینقدر موثر بود که وزیر نفت عربستان اعلام کرد که بدترین شب زندگی من شبی بود که به من گفتند که حمله نظامی به آرامکو شده و ظرف ۲۰ دقیقه، نیمی از ذخایر استخراج و صادرات نفتمان را از دست دادیم. توقع سعودی این بود که دولت ترامپ وارد عمل بشود، اما دولت ترامپ تنها طی یک بیانیه این اقدام را محکوم کرد و هیچ اتفاقی نیفتاد. مهمتر از همه اینها ماجرای عین الاسد بود. در حد فاصل ترور شهید سلیمانی تا تدفین ایشان، در این سه چهار روز اتفاقات خیلی مهمی افتاد. یکی از آنها این بود که طرف عربستانی با واشنتگن تماس گرفت و گفت اگر ایران حمله کرد چه میکنید؟ گفتند که اولا ایران حمله نمیکند و اگر هم حمله کند ما ۵۲ نقطه از ایران را هدف قرار خواهیم داد.
ایران، اما در نهایت عین الاسد را بهشکلی موثر موشکباران کرد و آمریکاییها هیچ واکنشی نشان ندادند. اینجا بود که شیخ نشینان خلیج فارس بهخصوص عربستان به این جمعبندی رسیدند که آمریکا به خاطر این کشورها وارد جنگ نخواهد شد و از آنجا بود که گرایش عربستان به سمت چین و روسیه شروع شد. در همین باره هم بیانیه عربستان درباره اتفاقات اخیر بیانیه خوبی بود به طوری که بهصراحت اسرائیل را اشغالگر معرفی کرد و گفت که مقصر اصلی اسرائیل است.