انگیزه حالتی درون ماست که میل به تغییر دارد؛ ایجاد تغییر در خود یا تغییر در محیط. به عبارتی انگیزه، یعنی خواستار تغییر بودن. همچنین انگیزه به رفتار انسانها نیرو، جهت و استقامت میبخشد و باعث میشود زندگی آنها هدفمند و منحصر بهفرد شود. با این حال گاهی اوقات پیش میآید که انگیزه افراد به علل مختلف مانند شکست، از دست دادن افراد و موقعیتها، شرایط و دشواریهای زندگی، کاهش یافته و از بین میرود. در این صورت است که فرد خود را آخر خط میبیند و امید و انگیزه خود را برای ادامهدادن از دست میدهد.
در چنین موقعیتی این جمله را از این افراد زیاد میشنوید که میگویند: «فلان کار را انجام دهم که چه شود؟» بهعبارتی زندگی برای آنها پوچ و بیمعنی میشود و هیچ چیز برایشان فرقی ندارد. شوق و ذوقی برای ادامه و رسیدن به خواستههایشان ندارند و کشتی زندگیشان را به دست موجها میسپارند تا آنها برایشان تصمیم بگیرند. انگیزه به انسانها مانند سوختی که ماشینها را به حرکت در میآورد، انرژی میدهد. چند راهکار ساده در این مواقع برای افزایش اشتیاق به زندگی وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میشود.
۱. ارزشهای زندگیتان را بیابید
برای چه چیزی در زندگیتان ارزش قائل هستید؟ در واقع هر آن چه به آن ارزش میدهیم جزئی از معنای زندگیمان میشود. ارزشها همان چیزهایی هستند که ما سعی داریم آنها را در طول زندگی حفظ کنیم. رفتارها بعد از مدتی در صورت تکرار موجب عادات شده و عادتها طبق روالی که در زندگی ایجاد میکنند، ارزشهای زندگی ما میشوند، بنابراین نگاهی به زندگی خود بیندازید، به چه چیزهایی ارزش دادهاید و چه چیزهایی را نادیده گرفتهاید؟ سعی کنید معنای زندگی خود را بر حسب ارزشهایی سازمان دهید که از انجام آنها احساس کارآمدی و مفید بودن میکنید. بهعنوان مثال اگر برای عیش و نوش و خوشگذرانیهای کاذب ارزش قائل شوید در نهایت احساس پوچی به شما دست میدهد و معنای زندگی برای شما به همان سمت و سو هدایت میشود.
۲. انگیزههای خود را درونی کنید
فرض کنید قصد دارید ورزش کنید. انگیزهتان برای ورزش چیست؟ اگر شما به اجبار یا از روی چشم و همچشمی، پوشیدن لباسهای مارکدار ورزشی و وقتگذرانی، قصد ورزش کردن داشته باشید انگیزهتان بیرونی است. انگیزههای بیرونی به عوامل محرک بیرونی بستگی دارند و با از بین رفتن آن محرک بیرونی خیلی زود از بین میروند. در مقابل اگر انگیزه شما برای ورزشکردن، لذت بردن و سالم زیستن باشد، انگیزه شما درونی است و به آن معناست که هیچ عامل فشار بیرونی وجود ندارد. انگیزههای درونی رفتار را نیرومند و هدایت میکند، بنابراین سعی کنید در زندگی خود انگیزههای درونی ایجاد کنید تا ریشههای درخت زندگیتان محکم و سخت باشد و به بادی نلرزد.
۳. هدف داشته باشید
هدف داشتن و برنامهریزی کردن برای رسیدن به خواستههایمان موجب موفقیت و پیروزی میشود. البته باید توجه داشت که برای اهدافمان باید اولویت داشته باشیم و پله پله از هدفهای کوچک به سمت هدفهای بزرگتر برویم. اگر ندانیم هدف از انجام کارهایمان چیست و آنها را نشناسیم از مسیر خود دور میشویم و به مرور بیانگیزگی به سراغمان میآید.
۴. خود را در موقعیتی امیدبخش قرار دهید
عواملی که موجب تشدید بیانگیزگی در زندگیتان میشود، حذف کنید. از گوشدادن به موزیکهای غمگین و ناامیدکننده، همصحبتی و دوستی با کسانی که موجب پسرفت و از دستدادن روحیهتان میشوند، خودداری کنید و بهجای آن از رنگها و موزیکهای فاخر و امیدبخش استفاده کنید.
۵. با ترسهایتان مقابله کنید
ترس چالش اصلی انسان است. تقریبا تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی میترسد. ترس یک افعی لغزان سرد است که به دور آدم چنبره میزند، عزتنفس را به شدت کاهش میدهد و پای حرکت کردن را از او میگیرد، بنابراین اگر با ترسهایتان مقابله نکنید و آنها را کنار نگذارید، آنها جزئی از وجود شما میشوند و انگیزه و اشتیاق برای ادامهدادن به زندگیتان کاسته میشود.
۶. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
به جای این که خودتان را با دیگران مقایسه کنید، سعی کنید خودتان را با خودتان در موقعیتهای گذشته مقایسه کنید. به این ترتیب میتوانید نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنید. نقاط قوتتان را پرورش دهید و به موجب آن پیشرفت کنید. مقایسه خود با دیگران راهی سریع برای تخریب انگیزه شماست.