• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
35

مطالعه زیاد، دروازه ورود من به نویسندگی بود

  • کد خبر : 1315
  • 30 مهر 1397 - 10:32
مطالعه زیاد، دروازه ورود من به نویسندگی بود
نویسنده جوان شهرضایی گفت: مطالعه زیاد، دروازه ورود من به نویسندگی بود.

علی نادری دانش آموز دوره پیش دانشگاهی سروش شهرضا پس ازموفقیت دررشته داستان نویسی درشهرستان و سپس درمسابقات استان ، درجشنواره کشوری خوش درخشید. دراین جشنواره که با حضور حدود۲هزارنفرازبرگزیدگان سراسرکشور درتهران برگزارشد و۷۲ نفر ازبرگزیدگان استان دررشته های مختلف درآن حضورداشتند علی نادری موفق به کسب مقام اول دررشته ادبی وپژوهشی با گرایش داستان شد.

آنچه در ادامه خواهید خواند مصاحبه خبرنگار سیناخبر با این نوجوان نویسنده است.

لطفا خودتان را معرفی کنید؟

علی نادری هستم متولد ۳ بهمن ۱۳۷۸ در شهرضا متولد شده ام و اکنون نیز ساکن شهرضا هستم.

شمه ای از زندگی خود و سابقه خود در کار نویسندگی را شرح دهید؟

دوره راهنمایی را در مدرسه شاهد و دبیرستان را در مدرسه سروش تحصیل کردم. کار نویسندگی را قبلا به صورت جسته و گریخته دنبال می کردم اما حدود یک سال است که مصمم در حال نوشتن هستم. مدرک دیپلم تجربی دارم. ابتدا داستان نمی نوشتم و فقط شعر نو و کلاسیک را به صورت محدود می نوشتم. حدود یک سال قبل شروع به نوشتن داستان های کوتاه و بلند کردم. در مسابقات داستان نویسی آموزش و پرورش رتبه اول مدرسه و منطقه شدم و به مسابقات استان راه یافتم. در مسابقات حضوری استان نیز مقام اول را کسب کردم و سپس به مسابقات کشوری راه یافتم. مرداد ماه امسال در مسابقات کشوری پسران نیز مقام اول را کسب کردم.

لازمه ورود به عرصه نویسندگی چیست؟

کسی که می خواهد وارد این حوزه شود باید با اندیشه ها، قلم ها و سبک های مختلف نویسندگی آشنا باشد و لازمه این آشنایی، مطالعه فراوان آثار نویسندگان است.

بیشتر مضامین نوشته های شما چیست؟

برای کسب تجربه سعی کرده ام در تمام حوزه ها وارد شوم اما سبک غالب بر نوشته هایم واقع گرایی اجتماعی بوده و هست.

جرقه نویسندگی از کجا در ذهن شما زده شد؟

ابتدا از دوران ابتدایی به کتاب خواندن علاقه بسیاری داشتم و در کودکی ونوجوانی کتاب های متناسب با سنم را به خوبی مطالعه می کردم. قبلا استعداد هایی در خودم یافته بودم و در دوران دبیرستان علاقه ام به ادبیات زیاد شد. آثار بزرگان شعر و داستان را خواندم و با پیشینه مطالعاتی که داشتم احساس کردم که توانایی نوشتن را دارم. برای خودم شروع به نوشتن کردم اما متن هایم را ارائه نکردم. در کنار نوشتن داستان نیز همچنان به مطالعه ادامه دادم. کتابخوانی در زمینه نویسندگی بسیار موثر است و به من کمک های زیادی کرد.

مشوق شما در این زمینه چه کسی بود؟

دبیران ادبیاتم خیلی کمکم کردند. در دوران دبیرستان دبیر ادبیات آقای عباسی و آقای صدری کمک های زیادی به من در این زمینه کردند به این صورت که یا در کلاس های درس آنها حضور داشتم و یا باهم ارتباط داشتیم و از راهنمایی های راهگشایشان استفاده می کردم. با آقای فارسی از دبیران استان اصفهان نیز ارتباط داشتیم هم برای مشورت در خصوص نوشته های خودم و هم برای شرکت در مسابقات.

علاقه مندان به نویسندگی باید از کجا شروع کنند؟ شما از کجا شروع کردید؟

کسی که بخواهد نوشتن چه شعر و چه نثر را آغاز کند احساسی درونی باید به او دست دهد و متوجه شود که مسائلی در ذهنش وجود دارد که می خواهد بیان کند. در قالب شعر یا نوشته و یا داستان… من هم احساس کردم حرف هایی دارم که می خواهم آن ها را ابراز کنم. بنا به گفته بزرگان ادبیات برای فردی که بخواهد در زمینه نویسندگی فعالیت کند باید حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد. مثلا در زمینه داستان آثار دولت آبادی، بزرگ علوی و جلال آل احمد را که خوانده ام نکات جدیدی درباره این عرصه یاد گرفته ام و اگر کسی بخواهد در زمینه ادبیات این کشور کار کند باید نگاه جدیدی به مسائل داشته باشد. همه می توانند به مسائل جامعه نگاه کنند اما هنر نویسنده خلق اثر جدید با نگاه نو در حوزه ادبیات است. من حس کردم که این نگاه نو و حرف نو را دارم و به همین دلیل وارد عرصه نویسندگی شدم.

پس از آغاز نوشتن متن هایتان، چه مراحلی را طی کردید؟

مسابقات کشوری که برگزار شد به صورت کارگاهی با حضور اساتید در زمینه های مختلف بود که در آن شرکت کردم. برای ورود به ادبیات فرد باید زیاد بخواند. ممکن است کسی استعداد داشته باشد اما به تنهایی کافی نیست بلکه باید این استعداد را به وسیله مطالعه وسیع شکوفا کند. از این راه است که می توان نویسندگی را فعالانه ادامه داد و سبک های مختلف را یاد گرفت. نه تنها کتاب بلکه موسیقی خوب یا فیلم خوب نیز می تواند باعث شکوفایی استعداد نویسندگی شود. تا اینکه فرد به نقطه ای برسد که حس کند می تواند حرفش را بزند.

خاطره تان از شرکت در مسابقات کشوری را بگویید؟

حضور من در آن مسابقات فضایی برای همه دانش آموزان بود چون از همه شهر های کشور نوجوانان حضور داشتند. حس خاصی بود چون هم افرادی مشابه خود را آنجا می دیدم و هم با استادان و فعالان زمینه ادبیات آشنا می شدم تجربه شیرینی بود. اینکه در آن مسابقات رتبه اول را کسب کردم برایم خیلی به یاد ماندنی بود. فرصت بسیار مناسبی نیز برای آموختن نکات جدید بود.

کدام یک از نوشته هایتان را بیشتر دوست دارید؟

وقتی کسی اثری را خلق می کند برای باور پذیر بودن آن باید قسمتی از روح خود را در آن قرار دهد تا آن اثر روح و طراوت بیابد. بازخورد هررفتاری با آن اثر به خالق آن بر می گردد. یک نویسنده ممکن است آثارش را طبقه بندی کند اما همه را دوست دارد. داستانی که برای مسابقه تهران نوشتم را خیلی دوست دارم. یک داستان دیگر هم دارم که هنوز جایی انتشار نیافته.

آیا هیچ یک از نوشته های شما به چاپ رسیده است؟

فعلا نوشته هایم را جایی منتشر نمی کنم. فعلا عقیده دارم باید به جایی برسم که حس کنم موقع چاپ متونم فرا رسیده است. در مسابقات مختلف شرکت کرده ام اما هنوز تصمیمی برای چاپ داستان هایم ندارم.

آمار دقیقی از تعداد نوشته هایتان دارید؟

خیر چون گاهی ممکن است همزمان مشغول نوشتن سه داستان متفاوت باشم و گاهی هم فقط یک داستان می نویسم به همین دلیل به صورت قطعی نمی شود آماری برای آنها بیان کرد.

آیا خانواده شما برای فعالیت در عرصه نویسندگی از شما استقبال کردند؟

در خانواده من همیشه میل به کتاب خواندن و ادبیات وجود داشته چه در زمینه شعر و چه داستان. پدرم نیز مطالعات وسیعی در حوزه ادبیات داشت که آموزه های او برای ورودم به جریان نوشتن بسیار مفید و موثر بود. پدر و مادرم افراد تحصیل کرده ای بودند و میل آنها به کتابخوانی مرا برای ادامه این راه مصمم کرد.

دقیقا از چه سنی کار نوشتن را آغاز کردید؟

به صورت جدی از ۱۶ سالگی آغاز به نوشتن کردم.

حرف ناگفته و یا سخن پایانی خود را بگویید؟

کتاب خواندن در جامعه ما به دلیل شکل مدرن زندگی، کار زیاد افراد، نبود وقت و یا انتشار کتب الکترونیک بسیار کمرنگ شده و میل مخاطبان به خواندن کتاب نیز کم شده است. عقیده من این است که کمبود مطالعه در بین مردم یک معضل بزرگ است. اگر همه ما به مطالعه روی آوریم بسیاری از مشکلاتمان حل خواهد شد و اثر غیر مستقیم آن را می توانیم به خوبی حس کنیم. انسان های اهل مطالعه، تاثیر کتاب خواندن بر زندگی خود را درک و حس می کنند. آثار ادبی فقط قطره ای از آثار نوشته شده در همه زمینه ها بوده و می تواند سطح آگاهی، فرهنگ و تفکر همه افراد را ارتقاء دهد.

قسمتی از داستان آقای نادری

ایستگا ه آخر

جمعیت مترو نسبت به شلوغی اول صبح، کمتر بود و مثل اغلب اوقات همه نزدیک به هم ایستاده بودند. صدای ضعیف دستفروش توجه کسی را جلب نمی کرد.

-جوراب، جوراب، دو جفت پنج هزار تومن.

افراد حاضر گویی قدرت شنواییشان را از دست داده بودند. مرد قوی هیکلی که وسط جمعیت ایستاده بود، تکانی به خودش داد. دستش را به سمت جیبش برد و نا گهان شروع به وارسی آن کرد.

-نیست آقا. نیست.

مرد عینکی کناری که حدود ۳۰ ساله می زد به او نگاه کرد و گفت: «چی نیست جناب؟»

-گوشیم. نمی تونم پیداش کنم.

این را گفت و روی زمین نشست و با دقت کف واگن را نگاه می کرد.

-خب آقا یه زنگ بهش بزن. شاید از جیبت افتاده. بیا اصلا با تلفن من بزن.

مرد میانسال دستش را دراز کرد و تلفنش را به او داد.

-مچکرم.

شماره را گرفت. صدای زنگ تلفن در فضای واگن پیچید.

-آقایون! شرمنده ام. می دونم براتون سخته ولی میشه خواهش کنم یه کمکی بکنید و ببینید صدا از کجا میاد؟

چند نفری شروع به جست و جو کردند و کم کم همه نگاه ها به سمت پسرک دست فروش چرخید.

چند قدم آن طرف تر ایستاده بود. صاحب تلفن از نگاه ها متوجه موضوع شد و با قدم هایی استوار که بر لرزش هلی بی وقفه قطار غلبه می کرد، به او نزدیک شد.

-در کیسه ات رو باز کن.

-همش جورابه. جوراب می خواید عمو؟ دو جفت پنج تومن.

مرد با دست های نیرو مندش کیسه را به زور از دست کودک نحیف در آورد و در آن را باز کرد. نور و لرزش تلفن. کشیده ای به گوش پسرک زد.

لینک کوتاه : https://sinakhabar.ir/?p=1315

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.