• امروز : جمعه - ۷ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
44

مرا عهديست با شادي که شادي آن من باشد

  • کد خبر : 1337
  • 16 اسفند 1400 - 11:28
مرا عهديست با شادي که شادي آن من باشد
سیناخبر- غزل بسیار دلنشین مولانا از دیوان شمس.

مرا عهديست با شادي که شادي آن من باشد

مرا قوليست با جانان که جانان جان من باشد

به خط خويشتن فرمان به دستم داد آن سلطان

که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد

اگر هشيار اگر مستم نگيرد غير او دستم

وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد

چه زهره دارد انديشه که گرد شهر من گردد

کي قصد ملک من دارد چو او خاقان من باشد

نبيند روي من زردي به اقبال لب لعلش

بميرد پيش من رستم چو از دستان من باشد

بدرم زهره زهره خراشم ماه را چهره

برم از آسمان مهره چو او کيوان من باشد

بدرم جبه مه را بريزم ساغر شه را

وگر خواهند تاوانم همو تاوان من باشد

چراغ چرخ گردونم چو اجري خوار خورشيدم

امير گوي و چوگانم چو دل ميدان من باشد

منم مصر و شکرخانه چو يوسف در برم گيرم

چه جويم ملک کنعان را چو او کنعان من باشد

زهي حاضر زهي ناظر زهي حافظ زهي ناصر

زهي الزام هر منکر چو او برهان من باشد

يکي جانيست در عالم که ننگش آيد از صورت

بپوشد صورت انسان ولي انسان من باشد

سر ما هست و من مجنون مجنبانيد زنجيرم

مرا هر دم سر مه شد چو مه بر خوان من باشد

سخن بخش زبان من چو باشد شمس تبريزي

تو خامش تا زبان ها خود چو دل جنبان من باشد

مولانا

لینک کوتاه : https://sinakhabar.ir/?p=1337

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.