کافی است سری به فروشگاههای پوشاک زنانه بزنید تا با انواع و اقسام شالهای کمعرض، شلوار جینهایی پر از زاپ و پارگی، پارچههای نازک و مانتوهای بدون دکمهای و آستین بلند روبرو شوید. مدلهایی که هیچکدام نمیتواند معنای حجاب برای زنان و دختران ایرانی داشته باشد. لباسهایی که نه اسلامی و نه حتی ایرانی به نظر نمیرسند.
البته ناگفته نماند که این لباسها مخاطبان و طرفداران خودش را دارد و روی دست طراح، دوزنده و فروشنده نمیماند. اما این وسط، تکلیف کسانی که سلیقهشان با چنین تولیداتی همخوانی ندارد چیست؟ افرادی که تعدادشان کم هم نیست و این روزها سرگردانتر از همیشه باید در بین رگالها بچرخند و بعد از چند دقیقه با دستخالی از فروشگاه خارج شوند؛ در این میان اگر خیلی خوششانس باشند، تک فروشگاهی در جای دوری از شهر و یا مزونی خاص را در صفحات فضای مجازی پیدا میکنند که با سلیقه آنها همخوانی دارد.
بر کسی پوشیده نیست که چیزی که در کشور ما فراوان است، نیروی جوان و مستعداست! اما اینکه چقدر از آنها در عرصههای مختلف علمی، صنعتی و حتی هنری استفاده میکنیم جای بحث و سوال و تعجب دارد! این را مرضیه عباسیان میگوید که رشته طراحی پارچه خوانده است و هنوز نتوانسته با هیچ نهادی همکاری کند و طرحهایش را ارائه بدهد: «نه فقط من که سایر همکلاسیهایم هم که اتفاقا فارغالتحصیل دانشگاههای برتر کشور هستند، خواهانی برای طرحهایشان ندارند؛ انگار اصلا کسی به دنبال نیروی جوان نیست و خب ما هم آنقدر سرمایه نداریم که بتوانیم برند اختصاصی خودمان را راه بیندازیم.» این در حالی است که روز به روز، مزونهایی به راه میافتد که طراحانش دست بر روی طرحهایی غربی میگذارند که نشانی برای جلب سلیقه محجبهها در بین طرحهایشان دیده نمیشود: «نمیدانم چطور میشود که آنها اینچنین سرمایهای دارند، اما طراحانی که به دنبال تولید محصولاتی باب میل بانوان محجبه است، نمیتوانند طرحها و ایدههایشان را عملی کنند.»
اما همهچیز با یک جستجوی موفقیتآمیز برای پوشش اسلامی به پایان نمیرسد؛ آنقدر که اگر بتوانی فروشگاه و مزونی با محصولات پوشیده و مورد سلیقه خانمهای محجبه پیدا کنی، انگار تازه در اول مسیری قرار گرفته باشی که قرار است تو را نکشد، اما قویترت کند؛ چرا که قیمتهای این محصولات گاهی چنان تفاوتی با دیگر محصولات موجود در بازار دارند که واقعا میتواند هر خریداری را به، اما و اگر بیندازد: «مانتوهایی که قدبلندی دارند و کمی کار شده هستند، بالای یک میلیون تومان قیمت دارند؛ روسری و چادر هم که جای خودش را دارد.»
قیمتهایی که ممکن است هر کسی را از خرید پشیمان کند و به صرافت خرید مانتوهایی با طرح دیگر و یا حتی دوخت مانتو بیندازد: «خلاصهاش این است که برای هربار خرید یک مانتوی جدید، باید پی دردسرهای متفاوتی را به تنمان بزنیم.» این را دختر جوانی میگوید که به قول خودش چند سالی هست که پارچه مورد علاقهاش را میخرد و به خیاط میدهد تا برایش بدوزد: «البته که این هم یک تفاوت قیمت صد تا صد و پنجاه هزار تومانی با مانتوی آماده دارد، ولی حداقلش این است که باب سلیقهام است.»، اما شاید با اختصاص دادن یارانههایی برای این نوع از محصولات، قدمهای بزرگی در عرصه تسهیل دسترسی به حجاب برداشته شود. چیزی شبیه به یک تیر و دو نشان واقعی؛ هم دایره انتخاب محجبهها بالاتر میرود و هم یک کار فرهنگی به معنای واقعی صورت گرفته است؛ چرا که بدون شک، قرار دادن امکاناتی برای خریداران مثل خرید به قیمت تعاونی مردم و افراد علاقهمند به حجاب را برای ادامه انتخابشان مصممتر میکند.
خانم ثمینی، یکی از مزونداران پوشاک و حجاب اسلامی در شهر تهران است؛ صفحه مزونش در فضای مجازی مخاطبان زیادی دارد، ولی هم خودش و هم مخاطبان صفحهاش قیمت بالای محصولات این مزون را قبول دارند: «من میپذیرم که قیمتها تا حدودی بالا است و خرید برای قشر خاصی از جامعه سخت میشود، اما واقعا برای من و تولیدکننده، در شرایط امروز، قیمتهایی جز این صرفه اقتصادی ندارد. شاید بهتر است به جای اینکه از تولیدکنندهها موضوع قیمت را پیگیری کنیم، به سراغ متولیان امر برویم و ببینیم که چرا هیچ حمایتی از آنها صورت نمیگیرد که بتوانند قیمت نهایی را پایین بیاورند؟» او حتی به سراغ وامهای کارآفرینی هم رفته است، اما آنقدر پروسه سخت و نفسگیری داشته که قیدش را زده و نهایتا مجبور به بالا بردن قیمت محصولاتش شده است: «وقتی از صفر تا صد تولید یک محصول، بر عهده تولیدکننده است، چطور میتوانیم قیمت نهایی محصول را تعدیل کنیم؟ کاش حداقل بخش کوچکی از این مسیر را مسئولان فرهنگی بر عهده میگرفتند.»
اما فارغ از همه قیمتهای سر به فلککشیده و حمایتهایی که باید از طراحان بشود و نمیشود، این میان، قشر نوجوان بیشتر از دیگران، در حقشان ظلم میشود. نوجوانهایی که وقت انتخاب و تصمیمشان برای داشتن و نداشتن حجاب است و آنها محجبه بودن را انتخاب کردهاند؛ اما پاداش این انتخاب صحیح و عاقلانهاش چیست؟ مانتوها، تونیکها و محصولاتی با رنگ و طرحهای تیره و بدون جذابیت که طبیعتا سلیقه یک دختر ده دوازده ساله که روحیه حساسی هم دارد نیست؛ نوجوانی که دلش میخواهد در عین داشتن حجاب، ظاهری شکیل و جذاب در میان دوستانش داشته باشد و گاهی باید بابت انتخابش، قید زیبایی را بزند.
این را نه ما بلکه مادران متعددی میگویند که دغدغه پیدا کردن یک لباس زیبا و در عین حال پوشیده برای دختر نوجوانشان، خستهشان کرده است: «در فروشگاههای سطح شهر که هیچ لباسی که نظر دخترم را جلب کند پیدا نکردم؛ اما چند مزون در شبکههای اجتماعی هست که حداقلش عکسهایش توانسته دخترم را راضی کند که حضوری هم به مزون برود تا شاید از آنها خوشش بیاید.» این تجربه قریب به اتفاق ادرانی است که روزهای پرتلاطمی را با دختران نوجوانشان میگذرانند. مادرانی که معتقدند در یک جمع دوستانه از همکلاسیهایش دخترش، بسیاری از آنها بدون دغدغه حجاب، رنگیترین و جذابترین لباسها را میپوشند و دلش میخواهد فرزند او هم لباسی شکیبل و در عین حال پوشیده بر تن داشته باشد: «و خیلی تاسفآور است که چنین خواستهای در کشور ما انقدر سخت و غیرقابل دسترس شده است.
بله سخت است؛ به دست آوردن دل دخترهایی که دیگر نه کودک هستند و نه جوان، بسیار سخت است. دختران نوجوانی که نه لباسهای چین و واچین میتواند دلشان را ببرد و نه مجاب به پوشیدن مانتوهای مناسب خانمهای میانسال میشوند که طبیعتا تنخور باب میلی ندارند. حالا نبود سایز مناسب آنها را هم به مجموع مشکلات اضافه کنید که قریب به اتفاق آنها مجبورند لباس خریداریشدهشان را دست خیاط بدهند تا قدش را کمی کوتاه کند و دور کمرش را بگیرد! یعنی نه فقط سلیقه که حتی سایزی هم برای دختران نوجوان تعیین نمیشود که بتوانند با دل خوش و سرمست از خرید خوبشان از مغازه خارج شوند.
نیازی که شاید تنها هشتگ #لباس_نوجوان در شبکههای اجتماعی بتواند آن را برطرف کند؛ آن هم با یکی دو مزون لباس نوجوان. مزونهایی که به دست یک دغدغهمند راهاندازی شده است و نشستن پای درد و دلهای او هم نور علی نور این ماجرا است. تولیدکنندهای که مدتها است برای جزئیات کارش وقت، انرژی، هزینه و … صرف کرده است و حالا باید بهتنهایی، بار پاسخگویی به گرانی پوشش حجاب نوجوان را به دوش بکشد؛ مسئولیتی که به نظر میرسد بیشتر از او، بر عهده مسئولان فرهنگی کشور است!
«قیاس معالفارق است، اما جالب است بدانید که محجبههای ایالت فلوریدا آمریکا، خیلی دغدغهای برای انتخاب لباس پوشیده ندارند؛ چرا که میدانند در فاصله کمی از بزرگترین مسجد فلوریدا، فروشگاهی وجود دارد که آنها را از محصول حجابی بینیاز میکند. در واقع پیدا کردن لباسی پوشیده و مورد پسند بانوان محجبه، در قلب ایالتهای آمریکا، به سختی پیدا کردن این محصولات در شهرهای کشور ما نیست!»
این را «شهرزاد فلاحتی» میگوید که سه ماه پیش برای دیدن خانواده اش به تهران آمده و حالا یکی از مشکلات این روزهایش پیدا کردن لباسهایی با پوشش اسلامی است: «در جایی که عنوان اسلامی بودن ندارد، زنان و دختران مسلمان محجبه، به راحتی میتوانند بسیاری از لباسهای بلند و روسریهایشان را از این مرکز فروش بخرند؛ من به خیال این که در تهران به راحتی میتوانم لباسهای پوشیده پیدا کنم لباس زیادی با خودم نیاوردم، اما حالا واقعا به مشکلات جدی در این زمینه برخوردهام. پشت این ویترین وها و در این رگالها از گشتن خسته شدم و هنوز هم لباس باب میلم که پوشش مناسب داشته باشد را پیدا نکرده ام.» حرفهای این مقیم ایالت فلوریدا زنگ هشداری و البته کمی مایه خجالت مسئولانی باید باشد که متولی صنعت مد و پوشاک ایرانی و اسلامی هستند و خروجی کار آنها ویترینهای خالی از حجاب اسلامی است.