نام ترام چاپ را بهعنوان پیشرفته ترین و مجهزترین کارخانه چاپ و بستهبندی بخش خصوصی ایران بسیار شنیدهاید، اما احتمالاً درباره رئیس هیات مدیره این واحد بزرگ صنعتی کمتر چیزی به گوشتان خورده باشد.
دکتر سعیده نژادستاری، رئیس هیات مدیره ترام چاپ، دانشآموخته معماری و دکترای شهرسازی، از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۳ هیات علمی دانشگاه آزاد اصفهان بوده و سپس در جریان تأسیس و توسعه ترام چاپ، بهتدریج ابتدا درگیر طراحی معماری کارخانه و سپس شناخت فرایند آمادهسازی و چاپ و نقشهای مدیریتی میشود.
معمار و صنعتگری که با سه فرزند مدرسهای، دبیرستانی و دانشگاهی، مدیر استودیو طراحی و مهندسی محصول ترام چاپ است و در جایگاه رئیس هیات مدیره، مسئولیتهای سنگینی برعهده دارد. این توصیف کلی، جزئیاتی شنیدنی دارد که بخشی از آنها را روایت میکند.
گاهی، زندگی ما را به مسیری میکشاند که از پیش در ذهن نداشتهایم، اما در آن مسیر است که میآموزیم، رشد میکنیم و هویت خود را مییابیم. مسیر من نیز چنین بود. از معماری و شهرسازی تا صنعت چاپ، مسیری که شاید در نگاه اول پیوندی میان آنها دیده نشود، اما در نگاه عمیقتر، هر دو از ساختن سخن میگویند؛ یکی در قالب بنا، دیگری در قالب صنعتی که فن و هنر را با هم دارد.
من، سعیده نژادستاری، در ابتدا دانشآموخته معماری و سپس دکترای شهرسازی شدم. سالها هیات علمی تمام وقت دانشگاه بودم. در دورهای از زندگی همزمان تاهل، مادری، اشتغال و تحصیل را تجربه کردم. در کنار آن، جاذبه شغل خانوادگی همسرم و نگرش توسعهگرای او، مرا به صنعت چاپ علاقهمند کرد و نهایتا همراه شدن با این نگرش توسعهگرا و جذابیتهای هنری صنعت چاپ، انگشتان من را به مرکب چاپ آغشتهکرد.
ابتدا پرداختن به فضاها و معماری کارخانه برای من جذاب بود اما آرام آرام مجذوب محتوایی شدم که در آن فضا جریان داشت. عشق به توسعه و ساختن، پشتکار، نگرش مثبت برای گذر از محدودیتها و بیدریغ تلاش کردن در یک فضای نوپای صنعتی.
در حالی که در کلاسهای دانشگاه پیرامون ساختن میشنیدیم و میگفتیم، در صحنه صنعت اما ساختن تعریفی واقعیتر داشت؛ آجر بر آجر گذاشتن با انبوهی از بهام، با منابعی محدود که سزا نبود با آزمون و خطا از دست بروند. آن روزها دغدغههای آموزش و دانشگاه کمکم جای خود را به همسو شدن با کارآفرینی که مجدانه تلاش میکرد، داد.
ورود من به صنعت چاپ نه از سر اجبار بود و نه تصادف. با گذر زمان، هرچه بیشتر درگیر طراحی فضاهای تولید، درک فرایندهای چاپ و مدیریت منابع شدم، بیش از پیش دریافتم که این صنعت، ترکیبی از هنر، فناوری، و محاسبات دقیق است. چاپ، چیزی فراتر از انتقال مرکب روی کاغذ است؛ صنعتی است که در بطن آن خلاقیت، مهندسی و آیندهنگری نهفته است.
بهعنوان کسی که همواره درگیر طراحی و توسعه بودهام، هیچگاه صنعت را صرفاً بهعنوان یک حوزه فنی ندیدهام. برای من، ترام چاپ، تنها فرایند تولید نبود، بلکه مفهومی بود از ساختن، از خلق کردن و همراهی درهدایت یک مجموعه به سوی رشد و بهبود. تلاش کردم در این چاپخانه، طراحی بستهبندی را به روشی آکادمیک، فرایند محور و با رویکردی تخصصی بازتعریف کنم.
از سال ۱۳۹۳ به صورت متمرکز در کارخانه مشغول به کار شدم. به لحاظ اجرایی درگیر توسعه ساختارهای استودیو طراحی ترام شدم و همزمان در مسیر برنامهریزی برای توسعه ترام مشارکت کردم. با توجه به طرح ریزی مدیرعامل ترام برای جابجایی کارخانه، طراحی معماری فضای صنعتی را به عهده گرفتم.
تصمیمی که برای انتقال چاپخانه به شهرک صنعتی گرفتیم، نمونهای از چالشهایی بود که باید با آن روبهرو میشدیم؛ آن روزها که در حال اجرای یک طرح توسعه بزرگ بودیم، فرزند سوممان هم در آستانه متولد شدن بود. مسیر توسعهای که بسیاری آن را پرریسک میدانستند، برای من بهعنوان یک زن اما، چالشهای دیگری هم داشت -کار و زندگی در خانواده ما به هم آمیخته است- آیا خواهم توانست؟
من معماری را میشناختم و همسرم فرایندهای تولید در صنعت چاپ و تجهیزات را به خوبی میشناخت. ساعتها به سازماندهی فضاهای معماری پرداختیم که نتیجه آن، زیرساختی پیشرفتهتر و فضایی مناسبتر برای توسعه بود که هر قدم در این مسیر، با طراحی، برنامهریزی و اجرای دقیق همراه شد.
در کنار مسئولیتهای حرفهای، تعهد به خانواده و نقش من در زندگی شخصی، هرگز در تضاد با رشد حرفهایام نبود. بهعنوان یک زن باور دارم که مدیریت زمان، برنامهریزی و اولویتبندی، کلیدهایی هستند که به هر فرد اجازه میدهند هم در عرصه حرفهای و هم در زندگی شخصی، حضوری مؤثر داشته باشد. فرزندانمان را در کنار کارمان بزرگ کردیم. این مسیر، آسان نبود، اما هر چالشی که پیش رویمان قرار گرفت، انگیزهای شد برای ساختن و پیش رفتن.
بسیاری از اطرافیانم از من میپرسیدند چرا دانشگاه را رها کردی؟ چرا صنعت؟ پاسخم ساده بود: رشد، یادگیری و خلق کردن، مرز مشخصی ندارند. دانش زمانی ارزشمند است که بتوان آن را به کار گرفت، زمانی معنا پیدا میکند که بتواند تغییری ایجاد کند. ورود به صنعت چاپ، برای من فرصتی بود تا از آموختههایم در مقیاسی واقعی استفاده کنم، فضایی را شکل دهم که در آن هم کار و هم خلاقیت در جریان باشد. امروز به این باور رسیدهام که اگر در مسیر درستی گام برداری و در عین حال شجاعت پذیرش مسیرهای بهتر را داشته باشی، تغییر نه یک مانع، بلکه پلی است به سوی رشد و ساختن آیندهای ارزشمند.
به باور من حضور موثر زنان در صنعت، تلاش مجدانهای نیست که فقط توسط زنان اتفاق بیافتد بلکه دستاوردی اجتماعی برای همه مردان، زنان و فرزندان این مرز و بوم است. از سویی زنانی آشناتر و مشارکتکننده در تصمیمها دنیایی را که اغلب مردانه فرم گرفته است، متعادل میکند و راه برای زندگی متعالیتر مردان و زنان آینده این مرز و بوم میگشاید.
توسعه، هم نگاه پرورشدهنده یک مادر را میطلبد و هم جسارت و حمایت یک پدر را. هیچکدام از این دو نباید از فرزندانمان دریغ شود، چرا که رشد واقعی در تعادل این دو شکل میگیرد.
بیش از دستاوردهایی که شاید در فعالیتهای حرفهای داشتهام، از این خرسندم که امروز دخترانم با تمام وجود باور دارند که انتخاب میان مادر بودن و کار، یک دوگانگی ساختگی است. زنان میتوانند هر دو را داشته باشند، بیآنکه یکی را فدای دیگری کنند. چنین زنانی، جامعهای میخواهند که همراهشان رشد کند؛ جامعهای توسعهیافتهتر و پایدارتر.