وقتی کتابی را مطالعه می کنید خواه ناخواه با شخصیت های آن همراه می شوید. اگر کتاب، داستان یا رمان باشد با قهرمان داستان و اگر در موضوعات دیگر نگاشته شده باشد با نویسنده آن همراه خواهید شد. نوع این همراهی به تعداد خوانندگان کتاب متنوع است. هر کس بسته به شخصیت و طرز فکر خود با استدلال و بینشی متفاوت با نویسنده یا قهرمان داستان همراه می شود.
شاید من همراه شخصیتی شوم که شما به هیچ عنوان او را نمی پسندید اما ذهن ما این اختیار و اراده را دارد که هر چه می خواهد قضاوت کند و با هر کاراکتری که می پسندد، همراه شود.
وقتی صحنه ای در یک کتاب توصیف می شود اگر قرار باشد خوانندگان، آن صحنه را بر اساس توصیف نویسنده طراحی کنند، ما به تعداد همه افرادی که کتاب را خوانده اند، تابلوهای متفاوت خواهیم داشت. چون مثلا اگر درختی توصیف شده، ممکن است درخت من کاملا سرسبز باشد ولی درخت شما حداقل یه شاخه خشک یا یک برگ زرد داشته باشد.
کتاب خواندن به قوه تخیل انسان فرصت پرواز می دهد و ذهن خواننده را برای درک مفاهیم به چالش می کشد. خواننده باید با تصور تصویر صحنه های کتاب، احساسات و اتفاقات توصیف شده در کتاب را، درک کند. بنابراین شما مجبور هستید فکر کنید و آنچه نیاز دارید بدانید را در فکر خود بسازید که این خود نوعی تمرین و ورزش برای فکر شماست.
فکری که مدام تمرین کند، فکر ورزیده ای خواهد بود و در برخورد با چالش ها و مسایل زندگی هم صبوری و انعطاف بیشتری از خود نشان می دهد.
نسل قدیم تا دهه ۶۰ عادت داشت هر چه را ندارد، بسازد. آن زمان کتاب ها زیاد بود و بیشترین اوقات فراغت کودکان با کتاب های قصه و قصه ها و مثلهای مادربزرگها و پدربزرگ ها می گذشت. بهترین هدیه کودکی ام کتاب های داستان رنگی و جعبه های مداد رنگی برای نقاشی تخیلاتم از قصه ها بود.
اما نسل امروز چگونه اند؟
نسل امروز نسل فیلم است. فیلمها به ما چه می دهند؟ وقتی شما مخاطب یک فیلم هستید با اینکه فیلم هم از روی سناریو و متن فیلمنامه ساخته شده ولی جایی برای تخیل شما باقی نگذاشته است. اگر قرار است شما صحنه ای از یک جنگل را ببینید، صحنه شما محدود به کادر دوربین تصویربردار است. شما آنچه را کارگردان و تصویربردار برای شما مناسب می دانند، می بینید. بنابراین بال های پرواز تخیل شما را بسته اند و نیازی به فکر کردن درباره این که درختان جنگل چه رنگی یا چه اندازه ای هستند، ندارید چون همه چیز پیش روی شما آماده است. بله آماده پذیری ای که کم کم تبدیل به آماده خواهی می شود.
نسل امروز حوصله فکر کردن، تصور کردن و ساختن را ندارد. چون همه چیز برایش در اینترنت، یوتیوب و آپارات و صدها کانال ویدئویی دیگر آماده است حتی جواب سوالات کتاب های درسی اش.
فکر او هرگز عادت به تمرین و ورزش نمی کند هر آنچه به او دیکته شده می پذیرد و برای ادامه راهش نیز منتظر دستورهای بعدی سازندگان محتواست، بنابراین افکار ورزیده ای که آمادگی ساختن و خلاقیت داشته باشند، نداریم.
نسل امروز صبوری و سازندگی نمی داند چون عادت کرده همه چیز را آماده بخرد. از هر کالایی که شما به آن نیاز پیدا کنید صدها نمونه در انواع و اقسام فروشگاه های اینترنتی و غیر اینترنتی مهیاست.
کودک دهه ۶۰ بارها با یک تکه کش و یک تکه چوب برای خودش تیر کمان ساخته اما امروز اگر این کار را برای فرزندش انجام دهد متهم به خساست و عقب ماندگی می شود چون بهترین نوع تیر و کمان با بهترین متریال و طرح و رنگ در اولین اسباب بازی فروشی آماده است.
وجود انسان های آماده خواه، کم حوصله، طلبکار و ستیزه جو در ممالک کمتر توسعه یافته و کم برخوردار، چیزی نیست جز آنچه استکبار جهانی می خواهد.
استکباری که به دنبال ایجاد یک حکومت واحد و مطلق جهانی است و برای تشکیل آن نیاز وافر به انسانهایی تابع و فرمانبر دارد. افرادی که به دنبال رفاه و راحتی بی زحمت هستند. افرادی که فکر کردن را نیاموخته باشند و عادت به پذیرش مطالب از پیش آماده و راه از پیش تعیین شده داشته باشند.
حال قضاوت کنید کتاب بخوانیم یا فیلمش را ببینیم؟