به گزارش سیناخبر او اولین فرزند و تنها پسر خانواده بود.
از همان دوران طفولیت عشق و علاقه فراوانی به مکتب اسلام داشت و علی رغم سن کم موذن مسجد محل بود. در عبادت کارهای و به جا آوردن عبادی آن چنان مقید بود که از هشت سالگی شروع به روزه گرفتن کرد.
رضا تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان با موفقیت پشت سر گذاشت و در تمام مراحل تحصیل از شاگردان ممتاز کلاس به شمار می رفت.
از دوازده سالگی با مطالعه ی کتاب هایی که از شهر قم دریافت می کرد سعی در شناخت دقیق اسلام داشت و با اخلاص تمام در این راه گام بر می داشت.
با شروع انقلاب، بی صبرانه خود را آماده ارائه خدمت به مردم کرد؛ به همین علت به عضویت کمیته دفاع شهری درآمد تا بتواند از انقلاب نو پا و ارزشهای اصیل اسلامی حراست و حفاظت کند.
زمانی که حضرت امام (ره) دستور تشکیل سپاه را دادند، این جوان مسلمان و برومند به علت علاقه و شناختی که نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی داشت، در سن هفده سالگی به عضویت سپاه درآمد. این علاقه به حدی بود که او از فردی خستگی ناپذیر ساخته بود به گونه ای که گاه تا هفته ها به خانه نمی رفت.
با شروع جنگ تحمیلی در سال ۵۹، بدون درنگ عازم جبهه ها شد تا بتواند ایمان خود را با عمل ( که همان جهاد در راه خداست) ثابت کند. به همین علت از ادامه تحصیل منصرف شد زیرا معتقد بود که خداوند برای هرکس وظیفۀ خاصی مقرر فرموده الان جنگ در اولویت است چرا که او مطیع رهبری بود که جنگ را در رأس امور می دانست.
وی عاشق جهاد و حضور در جبهه بود و بسیار کم به مرخصی می آمد.
در دوران خدمت فرماندهی کل قوا را به دست بنی صدر بود که می توانست از انجام هر گونه عملیات به دست برادران سپاه جلوگیری می کرد.
اما شهید قانع، دست به افشاگری خیانت های بنی صدر زد و چهرۀ منافقانه او را برای دیگران آشکار نمود.
رضا در عملیات مختلفی از جمله، ثامن الائمه، طریق القدس و فتح المبین شرکت جست و چند بارمجروح شده بود اما این جراحت ها مانع ادامه حضور و مبارزه اونشد و نتوانست وی را به پشت جبهه ها بکشاند.
به علت همین روحیه دلاوری ، حماسی، لیاقت و کاردانی که در آن شهید بود توانست در مدتی کوتاه از فرماندهی دسته به فرماندهی گروهان و بعد فرماندهی گردان و در نهایت به فرماندهی تیپ امام حسن (ع) ارتقاء یابد.
از لحاظ عبادی فردی مذهبی بود همواره نماز را به جماعت در مسجد می خواند و با گفتن اذان برادران را به نماز اول وقت دعوت می کرد.
او از نماز شب غافل نمی شد و از نسیم روح بخش سحرگاهان در راز و نیاز با معبود بی نیاز بهره ها می برد.
به علاوه ایشان در تمام زمینه ها فردی نمونه و ممتاز بود و از دست مبارک امام(ره) جوایزی ارزنده کسب کرد که موجب افتخار خود و خانواده اش شد.
آن شهید عزیز همه این جوایز را به سپاه هدیه داد تا در امور جنگ صرف شود.
در زمینه ی خصوصیات اخلاقی او یکی از هم رزمانش می گوید:
در یکی از جبهه ها از بس که خسته شده بودم پشت سر هم با صدای بلند نفس می کشیدم یک دفعه دیدم رضا که فرمانده ما بود نیز به طور مصنوعی نفس زنان سینه خیز می رود به رضا گفتم برو جلو گفت: نه من خسته شدم معلوم بود که خسته نشده بود و او چون فرمانده ما بود و نمی خواست که یک موقع من خجالت بکشم لذا به طور مصنوعی نفس می کشید.
او رزمنده ای با اخلاص و همیشه متواضع و فروتن بود. حتی مسئولیت فرماندهی تیپ هم مانع تواضع او نمی شد و ضمن حفظ شئون فرماندهی با بسیجیان، برادران، دوستانه برخورد می کرد.
اما از نگاهی دیگر، او فرماندهی بود که شجاعت و دلاوریش توصیف ناپذیر بود؛ با سن کم خود در عملیات های بزرگ اوایل جنگ شرکت کرد و از خود شجاعت ها و ایثارگری های زیادی نشان داد.
در میدان مبارزه هرگز از دشمن نهراسید و همیشه با روحیه عالی حاضر می شد. مجروح شدنش در چند نوبت نه تنها باعث ضعف روحیه اش نشد بلکه روحیه دشمن ستیزی اش را مضاعف نمود.
سرانجام این عابد شب های طولانی جبهه های جنوب و شیر مرد بیشه های پیکار، فرزند پاک و مؤمن خانواده قانع، بلکه خانواده بزرگ ایران اسلامی، در حالی که بیش از ۲۱ بهار از سن مبارکش نمی گذشت و هنوز ازدواج نکرده بود، در عملیات پیروزمند فتح المبین در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۴ به همراهی جمعی دیگر از رزمندگان به شهادت رسید و سبکبال به سوی کوی دوست پر کشید.